جدول جو
جدول جو

معنی موم سرشت - جستجوی لغت در جدول جو

موم سرشت
(سِ رِ)
آنکه مانند موم نرم باشد. موم طبیعت: این هیون هین و این جمل مؤمن نهاد موم سرشت لین را گناهی نیست. (مرزبان نامه ص 271)
لغت نامه دهخدا
موم سرشت
آنکه مانند موم نرم باشد: (این هیون هین و این جمل مومن نهاد موم سرشت لین را گناهی نیست و نقشی که خرس بر آن موم می نهاد می پنداشت)
تصویری از موم سرشت
تصویر موم سرشت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم سرشت
تصویر هم سرشت
دو یا چند تن که در سرشت و خوی و طبع نظیر یکدیگر باشند
فرهنگ فارسی عمید
(خُرْ رَ سِ رِ)
آنچه ترکیب لطیف و مناسب دارد. خوش ترکیب:
جهانی چنین خوب و خرم سرشت
حوالت چرا شد بقا بر بهشت ؟
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سِ رِ)
خوش طبیعت. خوش طینت. خوش ساخته:
در گشادی و درشدی ببهشت
دیدی آن نقشهای خوب سرشت
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ /خُشْ سِ رِ)
خوش فطرت. خوش طینت. خوش ذات
لغت نامه دهخدا
(سِ رِ)
ماه اندام. ماه طبع. که طبیعتی چون ماه دارد:
با ما غمت ای فقاعی ماه سرشت
هنگام وفا تخم جفاکاری کشت
آن دل که فقاع از تو گشادی همه روز
اکنون سخن وصل تو بر یخ بنوشت.
مجیرالدین بیلقانی
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ سِ رِ)
می گون. می گونه. که طبیعت می داشته باشد. که به سرشت و طینت شراب باشد. که چون می سرخگون و مستی فزا باشد. سرشته با می، مجازاً گلگون. سرخ:
دو برگ گلش سوسن می سرشت
دو شمشاد عنبرفروش بهشت.
اسدی (گرشاسب نامه ص 166)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حور سرشت
تصویر حور سرشت
پریزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوب سرشت
تصویر خوب سرشت
خوش طینت
فرهنگ لغت هوشیار
دو یا چند تن که از جهت سرشت و طبع و خوی نظیر هم باشند (نسبت بیکدیگر) : ازبرای انس جان اندر میان انس وجان یک رفیق هم سرشت و همدم و هم دردکو ک (سنائی)، هم طبع
فرهنگ لغت هوشیار
پاک طینت، نیک نهاد، خوب نهاد، نیک سرشت
متضاد: بدسرشت، بدنهاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد